یادداشت ؛ سید محمد ( عادل) علوی
امیر قلعه‌نویی این روزها به شکلی عجیب و کم‌سابقه عصبی و کلافه است. او که در دو، سه هفته اخیر مشاجرات پرشماری را تجربه کرده، اخیراً برای چندمین بار در طول یک دهه گذشته تصمیم گرفته رو در روی عادل فردوسی‌پور بایستد و این بار چنان در مواضعش مصر است که اتهام بزرگی را متوجه تهیه‌کننده برنامه نود می‌کند: «عادل و عواملش مافیای بزرگ فوتبال ایران هستند.» بی‌گمان ادعای عجیبی که قلعه‌نویی مطرح کرده می‌تواند جرقه یک جنجال بزرگ دیگر را در فوتبال کشورمان روشن کند. با این وجود، شاید لازم باشد برای ریشه‌یابی بهتر مشکلات امیر، به اظهارنظری دیگر از او رجوع کنیم؛ دیالوگی متفاوت که از دل جلسه مشترک قلعه‌نویی با اصحاب رسانه بیرون آمد و می‌تواند به شکل عریان‌تری چارچوب‌های ذهنی و سمت و سوی فکری سرمربی استقلال را روشن کند: «سرنوشت فردوسی‌پور مثل آخر فیلم بت می‌شود.»

اشاره او به اثری قدیمی از دهه ۵۰ سینمای ایران است که در آن مردم به اشتباه در حال ستایش شخصیت منفی قصه بودند، اما در سکانس پایانی، قهرمان مظلوم و فداکار داستان که تا آن لحظه ناشناخته مانده بود، با تنی زخمی و صورتی غرق در خون، پایمردی می‌کند و دست بدکاران را رو می‌کند! به احتمال فراوان امیر در رویاهایش بارها خود را در نقش ستاره مظلوم «بت» جا زده و پلیدی باطن فردوسی‌پور و دیگر مخالفانش را به مردم ساده‌دل اثبات کرده است.
مشکل شاید همین‌جا باشد؛ جایی که به نظر می‌رسد باورها و تفکرات امیر قلعه‌نویی در عصر فیلمفارسی‌ها گیر کرده و او هنوز زندگی و آدم‌ها را سیاه یا سفید می‌بیند. همان‌طور که تماشای فیلم‌های بدنه سینمای بالیوود ممکن است آدم‌ها را ساده‌لوح، راحت‌طلب و رویاپرداز بار بیاورد، عجین شدن با فیلمفارسی‌های سطحی و تاریخ مصرف گذشته هم خطر درجا زدگی ذهنی و دوقطبی‌نگری شدید را به همراه دارد. برای کسی که همه باورهایش را بر پایه آموزه‌های چنین آثاری بنا می‌کند، آدم‌ها یا مثل کاکا رستم و برادران «آب منگل» سرشار از پلیدی و سیاهی‌اند، یا مثل علی بی‌غم و «فرمون خان» سمبل پاکی و صداقت به حساب می‌آیند. خط‌کش ذهنی امیر ظاهراً با همین برنامه در حال تقسیم‌بندی بی‌وقفه اطرافیان است. این نکته را زمانی می‌توان فهمید که او در اوج انتقاداتش به روزنامه‌نگاران، نام یک سردبیر قدیمی را مستثنا می‌کند: «مثلاً فلان خبرنگار خیلی هم انسان مومن و منصفی است و اگر روزی چیزی علیه من بنویسد، سرم را به دیوار می‌کوبم!» این یعنی امیرخان در میان انبوه بدمن‌های قلم به دست، یک قدیس بی‌اشتباه می‌شناسد که هرگز معصومیت ژنرال خوبی‌ها را به چالش نخواهد کشید؛ درست مثل دنیای فیلمفارسی‌ها، مثلاً همان «بت» محبوب آقای قلعه‌نویی!

برخلاف پنداشته‌های امیرخان، هیچ‌کدام از آدم‌های این دنیا سفید مطلق یا سیاه محض نیستند. این مرزبندی‌ها فقط به درد همان سینمای منقضی شده فیلمفارسی می‌خورد. پشت صحنه زندگی، همه شخصیت‌ها ترکیبی از صفات مثبت و منفی دارند. کسی مثل عادل فردوسی‌پور، انسانی عادی است که می‌تواند برنامه‌ای ورزشی را خوب اجرا کند یا گزارش مطلوبی از مسابقه فوتبال ارائه دهد، اما او هم به حکم انسان بودن ممکن است گاهی اشتباه کند، علایق و روابط شخصی را به مناسبات حرفه‌ای‌اش وارد کند و جریان‌هایی را شکل دهد که گاهی برای فوتبال ما مفید نیستند. این شرح حال خود امیر هم هست؛

مردی که شخصیتش مثل همه دو روی سکه دارد. در یک سوی خوب‌های او، مربی جسور و موفقی را می‌بینیم که در سال‌های آغازین کارش، چند ستاره جوان را به فوتبال ایران معرفی کرد. اما در سوی دیگر، کاراکتری دارد که گاهی حکم‌های کلی غلط صادر می‌کند، آمار و اطلاعات نادرست می‌دهد، بازی را با حاشیه‌سازی‌های نخ‌نما شده به سود خود تغییر می‌دهد و در حاشیه‌هایش اتفاقات عجیب و شبهه‌انگیزی مثل جذب بازیکنانی نظیر توره، محرم‌نژاد و بائو رخ می‌دهد. نسبت و مقدار خوبی و بدی شاید متفاوت باشد، اما همه انسان‌ها ترکیبی از سپیدی‌ها و سیاهی‌ها هستند.

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

پایگاه خبری کاشف خبر | پایگاه خبری استان گیلان و شهر لاهیجان