کاشف خبر / به نقل از عطرکارون، امشب بیش از هر زمان دریافتم، قلمم که سالهاست فقط در دریای متلاطم نقد متبحر است، با عبارتهای تعریف، نا آشنا و در غربت است زیرا حقیقتا نمی دانم چگونه بنویسم که حق مطلب بدون سوء برداشت اداء شود، این امر از جانبی و از جانب دیگر، مسلک و منش و رفتار مردی که قرار بود با او نیز طبق روال بجنگم، حال مرا تا جایی دگرگون و منقلب ساخت که بین عذاب وجدان و شرمندگی بی تکیه مانده ام…‌

بخش اول:

ضمن سلام‌ و احترام

امشب بیش از هر زمان دریافتم، قلمم که سالهاست فقط در دریای متلاطم نقد متبحر است، با عبارتهای تعریف، نا آشنا و در غربت است زیرا حقیقتا نمی دانم چگونه بنویسم که حق مطلب بدون سوء برداشت اداء شود، این امر از جانبی و از جانب دیگر، مسلک و منش و رفتار مردی که قرار بود با او نیز طبق روال بجنگم، حال مرا تا جایی دگرگون و منقلب ساخت که بین عذاب وجدان و شرمندگی بی تکیه مانده ام،

ساعاتی قبل به اقتضای شرایط و برحسب اتفاق با شخصی روبرو شدم که مدتی نه چندان دور وفق منوال، نام و مبحث او حدیث گلایه و اعتراض ما در تصاحب مسئولیت مهمی بود که آن‌ را حق فرزندان خوزستان می دانستم

اما گذشته از اینکه در همان ابتدا متوجه شدم او نیز سید و یک‌ رگش خوزستانی است و سالها در خوزستان‌ سمت و خدمت داشته،

و با عبور از اینکه رزومه پربار و سوابق او نیز فراتر از مرز تعریف یا تمجید، لسان‌ را الکن می گذارد

نجابت و صداقت، فروتنی و تواضع و در عین حال قاطعیت در رفتار مدیرِ تازه‌ از راه رسیده ای که قرار بود مثلا غریبه باشد، پس از چانه زنی با مدیر مادون و شهرستانیِ خود که اتفاقا و متاسفانه هم تبار ماست؛ جهت انجام کاری کاملا قانونی و مانع زدایی برای موضوعی که سالهاست آن‌ مدیر مادون و هم تبار (شما بخوانید خودی) متخلفانه با مانع تراشی و گره بافی، آن را معلق نگه داشته بود، یک‌ لحظه تصور کنید
چه پاسخ و احساسی را می‌تواند به منِ ناظری القاء‌ نماید که یک عمر برای مسئولیت سپاری به امثال آن مدیر مادون کوشیده ام

پریچهر، من و گذشته ام را نمی شناخت، که بخواهد برای جلب توجه و یا تامین نظرم چنین تظاهری کند
و چه نیازی به تظاهر ؟

او که دیگر منصوب شده است.. نه تبلیغات میخواهد، نه لابی ورایزنی و شاید نه حتی حمایتی

مردی که برای معرفی انتخاب مدیران خود، شاخص اصالت خانواده گی فرد را به عنوان یکی از شاخص های قطعی در گفتگو با یکی از دوستانش بنحوی تاکید می کرد، جای چه مفهوم‌ واظهار نظری درباره اصالت خودش را برایم در اینجا باقی می گذارد؟
از خودم شرمنده ام،
با افکارم گسسته، چیزی شبیه درد، وجدانم را آزار میدهد..
قدرت تسلط بر زمان‌ را باخته و بی اختیار پس از هر مقاومت برای تمرکز بر فضای مناقشات‌، از صحبت حاضرین عقب می ماندم و خود را در مرور مقطعی از گذشته ام پرت می دیدم

ادامه دارد..

این مطلب بدون برچسب می باشد.

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

پایگاه خبری کاشف خبر | پایگاه خبری استان گیلان و شهر لاهیجان