هیچکس نگفت و هیچکس نپرسید که این قصه با چه مقدار مخارج و هزینه به سر رسید و کلاغه هم به خانه اش نرسید
کاشف خبر / به نقل از عصرجهان؛ نوشتاری طنز به قلم محمد شریفی-نزدیک به سه دهه و اندی است که کلنگ قطار شهری کلان شهر اهواز زده شد. قُمپُز این خبر چنان ولوله ای بپا کرد که عالم و آدم سخت مشعوف و از شوق این بشارت به رقص اندرآمدند. علمای سیاست به انضمام نماینده های مجلس نشین و اعضای شوراهای شهر و روستا و سایرین و از جمله والیان و بلدیچیان و اصحاب جراید و اهالی قلم و صدا و سیمای استانی هر ساعت و دقیقه به هر مناسبت و بهانه ای اندرفواید قطار شهری اهواز سخن های صدمن یک قاز چنان ساز نمودند که صور حضرت اسرافیل را از نوا انداختند و گوش فلک را هم کَر کردند.
وزیر و وکیل و سپهدار و استاندار هر کدام در گوشه ای از نقاط چاق و لاغر اهواز کلنگی برداشتند و به زمین کوبیدند.و بشارت ها گفتند و گاله های حیدری سردادند که عنقریب قطار شهری اهواز شق القمر خواهد کرد و چنان مشتی به دهان استکبار جهانی خواهند زد که آن سرش ناپیدا باشد.متعاقب آن کلنگ زدن های محکم و کوبنده یک آدم گردن کلفت تحت عنوان: مدیرعامل قطار شهری اهواز، در راس امور قرار گرفت، وسط خیابانها و بلوارها صدها گز گونی سه خط و پِلیت و حلبی با چوب و میلگرد عَلم کردند و تابلوهایی با آرم شرکت کیسون به عنوان متولی و پیمانکار بر در و دیوارها کوبیدند.و چنان چهره شهر را ناهمگون و پر از سوراخ و سمبه و پلیت و شن و ماسه کردند که صد رحمت به خرابه های شام قدیم و حلب و دمشق شخم زده … بعد از چندین و چندسال از شخم زدن شهر، مرغ از قفس پرید و تابلوهای شرکت کیسون جمع شدند و دیوارهای پلیتی و گونی های کنفی بر اثر فرسایش دود هوا شدند و متروی اهواز مثل خیلی از طرح های دیگر از جمله شیرین شهر و پل زیرگذر نادری و پل ساحلی و غیره به ابدیت تاریخ پیوستند.
کلام آخر، هیچکس نگفت و هیچکس نپرسید که این قصه با چه مقدار مخارج و هزینه به سر رسید و کلاغه هم به خانه اش نرسید….
- نصیبه جانی پور
- کد خبر 16422
- 157 بازدید
- بدون نظر
- پرینت