نظام آموزشی کارآ و اثربخش ، نظامی است که با اهداف نهایی و نیازهای واقعی جامعه تناسب داشته و توانایی آماده سازی نسل جوان را برای نیل به اهداف دارا باشد. اگر مسؤولین برنامه ریزی در همه ی سازمان ها و مؤسسات کشور، وظیفه ی خود را به نحو احسن انجام دهند و بهترین برنامه ها را برای رفع مشکلات و پیشرفت در جهت مطلوب تدوین کنند و برای آنها بودجه کافی نیز در اختیار داشته باشند اما نیروی انسانی لازم برای اجرای برنامه ها از قبل تأمین و تربیت نشده باشد، کاری از پیش نخواهد رفت و قدمی برداشته نخواهد شد. مهم ترین چالش آموزش و پرورش در هزاره ی سوم، سیاست تغییر و تبدیل است. تبدیل نظام آموزشی فعلی به آموزش و پرورش کارآ و اثربخش ، به همان اندازه که اهمیت دارد ، عملی خطیر است.
ترسیم ویژگی های چنین نظام آموزشی با رسم یک دیاگرام یا تدوین یک مقاله، میسر نیست، بلکه ضرورتاً نیاز به مطالعه و پژوهش دقیق در تحولات و تغییرات اجتماعی دامنه دار در یک جامعه دارد. پیش از بیان ویژگی های آموزش و پرورش کارآ و اثر بخش، باید بر لزوم همکاری همه جانبه ی ارگان ها و سازمان های کشور در حل مشکلات آموزش و پرورش تأکید می شود. در این راستا، رعایت اصولی از قبیل هماهنگی نظام آموزش با نیازها و برنامه ریزی های توسعه و پیش بینی برای تربیت معلم مجرب و متبحر، امری بدیهی است. استفاده از برنامه ریزی استراتژیک، کاربردی کردن نتایج و مطالعه و تحقیق در جهت استفاده از تجربیات سایر کشورهای جهان، و کاربردی کردن نتایج حاصل از آن، تمرکززدایی در نظام آموزشی، تغییر و اصلاح محیط های آموزشی با توجه به تحولات جدید، عنایت به فراگیران و حضور فعال آنان در عرصه ی فعالیت های یاددهی- یادگیری به عنوان یکی از اهداف اصلی سیستم آموزشی ازجمله ویژگی های آموزش و پرورش کارآ و اثربخش محسوب می شود. النهایه ، به منظور دست یافتن به چنین سیستم آموزشی، توجه و تامل در پیشنهادات ذیل و بکار بستن آنها در نظام آموزش و پرورش کشور، می تواند راهگشا باشد:
۱٫ انطباق نظام سیاست گذاری، برنامه ریزی و تصمیم گیری آموزشی با تحولات نوین جامعه در زمینه ی توسعه ی فرهنگی، سیاسی و تربیتی. ۲- بهسازی مداوم نیروی انسانی آموزش و پرورش در قالب بازسنجی و با هدف کیفیت بخشی و کارآمد ساختن نیروی انسانی. ۳- به گزینی نیروی انسانی مطلوب برای آموزش در قالب اعمال یک برنامه ی بلند مدت بر اساس سیاست های جدید آموزش و پرورش. ۴- تسهیل زمینه ی حضور فعال و پویای دانش آموزان در فعالیت های آموزشی و پرورشی با استفاده از روش های بدیع و مبتکرانه. ۵- ایجاد انگیزه های درونی برای یادگیری و تلاش و کوشش خودجوش دانش آموزان. ۶- حرکت به سوی اعمال سبک اداری عدم تمرکز در نظام آموزشی و تفویض اختیار به مناطق و مدارس. ۷- جلب مشارکت مردمی و استفاده از نیروهای بومی و محلی در فرآیند مدیریت مدارس. ۸- توجه به تحولات جدید فناوری اطلاعات و ارتباطات و استفاده ی مفید و موثر از تجهیزات موجود.
به هرحال مدیریت و رهبری ساکن و بیتحرک نمیتواند مدت زیادی به طول انجامد، موج یا آن را غرق میکند و یا کشتی این مدیریت و رهبری، در گل فرو رفته باقی میماند و بالاخره دیدگاههای بسیاری از نظریه پردازان دیگر مانند تافلر، شوان(۱۹۷۱) و برگ کوبست(۱۹۹۳) نیز حاکی از آن است که سازمانهای امروزی نمی توانند روند و سرعت تغییرات را متوقف سازند، بلکه تنها میتوانند تردیدها، نوسانات و بیثباتیها را به فرصتهایی برای آموختن، تطابق و همخوانی مطلوب تبدیل کنند.
جهت مقابله با این محیط نامطمئن و تغییرات مستمر، نیاز به افرادی در نقش رهبر، به شدت احساس می شود. بدیهی است که رهبری سنتی در هزاره سوم ادامه حیات نخواهد یافت و جهان نیازمند رهبرانی تحولگرا خواهد بودو این نیاز خصوصا در دستگاه تعلیم و تربیت شدیدا احساس میشود و انتظار می رود که به این ضرورت اساسی در آموزش و پرورش کشور توجه ی اساسی شود تا شاهد تحولات جدید و مدرن در آموزش و پرورش ومدارس کشور باشیم.